سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه ی منوعشقم


خسته و کوفته میاد خونه...آروم کلیدو توو در میچرخونه ...
تو مثل هر شب انتظارشو میکشے... مےبینے بے حوصله بهت سلام میکنه
تنها حرفے که میزنه ؛ من یه دوش مے گیرم مے خوابم
خونه توو سکوت مطلق فرو میره حتے صداے تیک تاک ساعتم دیگه شنیده نمیشه
بے هیچ حرفے،ناراحت میشے عصبانے حرص میخورے با خودت زیر لب میگے
به من چه ! کوه که نکنده ...والا ..."سر کار بوده" حوصله نداره که نداره
مےشینے رو مبل ولے باز بلند میشے و میرے تو آشپزخونه
یه لیوان آب میوه میریزے و میذارے رو میز با خودت میگے مے ذارم رو میز
دیگه خودِش تنهایے بخوره ..دو تا دست رو دور کمرت حس میکنے
سرتو برمیگردونے هنوز اخم تو صورتته داره میخنده و میگه؛
کِے دیدی من بدون تو لیوان شربتمو سر بکشم خانومِ نازم ..؟!
جواب نمیدے و هنوز اخمالویے
بزنه زیر خنده و بگه آخه قهرم بلد نیستے ...
من که مے دونم دلت برام تنگ شده ...
بغلت کنه و بلند داد بزنه " دیـــوونــــه تو واسه من همه دنیایــے"
سرشو ببره توو گردنت و مهربون بوست کنه ...
بخندے ...بلند بخندے ... بخنده ...از ته دل
عشق یعنی همین
یعنی همیشه مثل روز اول , دوسِت داشته باشه ...


پنج شنبه 94/3/28 1:44 عصرآیلا نظر